علیرضاعلیرضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 7 سال و 10 روز سن داره

پسرهای دوست داشتنی ما

شکنجه گاه؟!

                   آیا  اینجا هیچ شباهتی به یک شکنجه گاه  دارد؟                                                                                                    برای بچه ای که عاشق انواع مختلف قابلمه و قاشق چنگال و کلا ظروف آشپزخونست چه  چیز بدتر و عذاب آورتر از این میتونه باشه ...
17 شهريور 1392

خیال ِ باطل

میدونم خنده داره اما آرزومه که یک بار  سالروز عقد یا ازدواجمون و یا روز تولدم رو از مدتها قبلش به کل از یاد ببرم و همون روز  فقط و فقط یه نفر که همون همسرم باشه به طور غافلگیر کننده ای یادم بیاره(البته نه از سر مبتلا شدن به آلزایمر و یا رفتن به کما ) وااای که چقدر مزه میده یعنی میشه که بشه تو این مدت (از پارسال اوائل بچه دارشدنم تا حالا)  که هیچی حتی این بچه شیطون هم نتونسته جلوی سرعت بالای ِ ذهن بیش فعال ِ  منو بگیره و  یه کمی تو روند ِ به یادآوری  این جور تاریخها اختلال ایجاد کنه       ...
17 شهريور 1392

باقی مانده های سال 85

چه زود میگذره، باورم نمیشه یک سال از این پست گذشت، باورم نمیشه هفت سال گذشته، انگار نه انگار که هفت ساله  روزها و شبهامون رو زیر یک سقف مشترک گذروندیم، باورم نمیشه که اینقدر زود سن با هم بودنمون داره بالا میره، اما مهم نیست که من باور کنم یا نه، مهم اینه که زندگی در جریانه و زمان در شتاب و بهترین کار اینه که از با هم بودنمون بهترین استفاده رو ببریم، چی بهتر از اینکه از امسال، روز با هم یکی شدنمون رو با حضور میوه ی درخت عشقمون جشن میگیریم؟!   راستی نمیدونم این باقیمانده ها ی هفت سال قبل فرسوده تر شدن یا من و شما؟ دیروز آخرین باقیمانده از جهیزیه ام رو باز کردم، چه خوبه که آدم یکی از وسایلش رو بعد از گذشتن این همه سال هنوز...
16 شهريور 1392

میلاد ِ امام رئوف خجسته باد

وقتی دلِ شکسته مداوا نمی‌شود؛ دستت بزن به دامنِ سلطان که؛ هر جواب از او شنیده می‌شود؛ الّا، «نمی‌شود» ...! میلاد حضرت معصومه س باعث شد که از خدا یه هدیه بخوام. تو روز میلاد امام رضا (ع) هم با خودم یه عهد بستم. امیدوارم به برکت این دو میلاد عزیز هم به اون خواستم برسم هم بتونم سر این یکی عهدم بمونم. امیدوارم خدا حاجت همه ی شما دوستان عزیزم رو هم بده. ...
14 شهريور 1392

دختره یا پسر؟

تا به حال به این موضوع فکر کردین که چرا همه از جمله  مامانها از اینکه یه پسرکوچولو به هرنحوی به دختر ها شباهت پیدا کنه نه تنها ناراحت نمیشن بلکه  کلی هم ذوق میکنن؟ از امتحان کردن روسری و گل سر و پیراهن برای پسر بچشون گرفته تا بلند کردن موهاش... در حالیکه هیچ مادری رو نمیشناسم که سعی کرده باشه دختر نازش رو با کوتاه کردن موهای سرش و احیانا کچل نمودنش و همچنین پوشوندن لباس پسرونه تو یه مجلس عروسی یا میهمانی به پسر شبیه کنه، البته بگذریم از اینکه بعضی لباسها بین دختر و پسرها مشترکه و مورادی پیش میاد که بعضی پدر و مادرها بنا بر ضرورت موهای دخترشون رو از ته میزنن.   جالبه که  این قضیه  تو بزرگسالی دقیقا برعکس میشه!...
14 شهريور 1392

تو برای وصل کردن آمدی

تو این پست گفتم که والدین به خاطر بچه هاشون هم که شده باید یه جاهیی کوتاه بیان و خلاصه نذارن که بچه ها تو محیطی ناآروم و جنجالی بزرگ شن، حالا اومدم بگم که اون روز نمیدونستم روزایی از راه میرسه که ما پدر و مادرها حس میکنیم  این بچه ها فرشته هایی غیبی هستن که از طرف خدا اومدن رو زمین و مامورن برای ایجاد انس و الفت بیشتر بین  ماها. این روزها وقتی که میخوام دست پسرکمو بگیرم تا تو خونه یا بیرون از خونه تو راه رفتن همراهیش کنم، وقتی میبینم بدون معطلی و اِه اِه کنان(مثلا میخواد یه چیزی بگه) اون یکی دستش رو به سمت باباش دراز میکنه  تا دستاش تو دست هر دومون باشه هم کلی انرژی میگیرم، و هم کلی خدا رو شکر میکنم بابتِ بودن من و پدرش در...
14 شهريور 1392

پل زدن به سبک بچه ها

سه شنبه 29 مرداد خونه ی مامانم بودیم، بچه های داداشم هم اونجا بودن و پسرک هم مشغول شیطونی بود و  بازی، حین بازیش بود که دیدیم موقع بلند شدن از زمین همونطور که دستهاش رو زمین بودن، قبل از بالا آوردن دستهاش مثل همیشه و بعد بلند کردن تنش از رو زمین، در همون حالت که پاهاش با زاویه ی 45 درجه از هم باز بودند سرش رو گذاشت رو زمین و از لابلای پاهاش شروع کرد به دالی بازی کردن با ما. البته قبلا هم این کار رو کرده بود اما اون موقع هنوز راه نیفتاده بود و نتونست بهش ادامه بده. خلاصه وقتی این کار رو انجام داد با کلی ذوق و شوق به بقیه گفتم نگاه کنین "پل زده". اون روز عصر برگشتم خونمون و یادم رفت به همسرم بگم که پسرمون یه کار جدید بلد شده، فردا ع...
9 شهريور 1392

جهان ساغر...

جهان ساغر، فلک ساقی، اجل می خلایق جرعه نوش مجلس وی خلاصی نیست "اصلی" هیچکس را از این ساغر از این ساقی از این می   بابا اصلی دماوندی     پی نوشت: اولین بار این بیت رو تو وبلاگ محبوبه جون خوندم، که به قول خودش پدر خدابیامرزش معمولا این بیت رو زمزمه میکرده، خیلی از این بیت خوشم اومد، گذاشتمش اینجا تا هم خودم همیشه به یاد داشته باشمش هم یه وسیله ای باشه برای رسیدن ثوابی به روح ایشون، اگر دوست داشتین براشون صلواتی بفرستین. ...
8 شهريور 1392